استرس

استرس

در روزگاری که زندگی می‌کنیم شاید در شبانه روز خیلی بیش‌تر از گذشته‌ها درگیر دغدغه‌ها و مشکلات مختلف شخصی و اجتماعی باشیم که در برخورد با آن‌ها به ویژه زمانی که در برطرف ساختن آن‌ها ناکام باشیم دچار حالت بی‌قراری و یا بلاتکلیفی می‌شویم و در اصطلاح می‌گوییم: “استرس داریم!”

این حالت می‌تواند از شنیدن یک خبر یا صحبت ناگوار در ما ایجاد شده باشد و یا از مشاهده‌ی یک اتفاق نامطلوب و یا حتی با یک فکر و خیال ساده در ما پدید آمده باشد؛ اما در هر صورت ماندگاری این حالت اثرات و نتایج مخربی بر روح و جسم ما باقی خواهد گذاشت.

اما در ابتدا ببینیم استرس چیست و چه تعریفی می‌توان برای آن بیان کرد؟ در یک تعریف عام استرس (Stress) را فشار عصبی، تنش یا تنیدگی را واکنش‌های‌ فیزیکی‌، ذهنی‌ و عاطفی‌‌ در نتیجه‌ی‌ تغییرات‌ و نیازهای‌ زندگی‌ فرد تعریف می‌کنند. اما باید توجه داشت که این تعریف به لحاظ بار معنایی چندان دقیق نیست؛ چرا که به عنوان مثال ریلکسیشن و حس آرامش داشتن هم یک واکنش فیزیکی، ذهنی و عاطفی در نتیجه‌ی تغییرات و نیازهای زندگی یک فرد است که البته دقیقاً در نقطه‌ی مقابل استرس قرار دارد!

پس تعریف ارائه شده ناقص بوده و به بیان دیگر مانع تعمیم به سایر مفاهیم روان شناختی نمی‌شود. شاید بتوان تعریف صحیح و درعین‌حال ساده برای مفهوم استرس را چنین بیان کرد که استرس یا فشار عصبی یک واکنش طبیعی و اولیه‌ی جسم و روان انسان به افکار، مشاهدات و رویدادهای نامطلوب است. واژه‌ی نامطلوب در این تعریف یک واژه‌ی کلیدی است که باید موردتوجه قرار گیرد و وجود همین واژه شاید تفاوت بزرگ این تعریف و تعریف پیشین ارائه شده باشد.

علاوه‌بر آن، در این تعریف یک نکته‌ی حائز اهمیت دیگر نیز وجود دارد و آن این که منشا استرس می‌تواند متفاوت باشد. می‌تواند یک فکر در مورد یک موضوع یا مشاهده‌ی یک صحنه یا پیش آمدن یک اتفاق باشد اما در همه‌ی آن‌ها یک عامل مشترک و کلیدی وجود دارد و آن نامطلوب بودن فکر، مشاهده یا اتفاق پیش آمده است.

نکته‌ی دیگر در مورد این تعریف این است که لزوماً صرف روبه‌رو شدن شخص با یکی از این شرایط این معنی را نمی‌دهد که وی به استرس مبتلا شده است؛ چرا که بدن انسان برای برخورد با هر موضوع نامطلوب تا حدودی آمادگی حل و فصل را دارد و در خیلی از مواقع عوارض رویارویی با آن مشکلات بدون این که شخص به دشواری بیفتد توسط اورگانیسم‌های طبیعی بدن رفع می‌شود. به عبارت دیگر بدن انسان بسته به شرایط فیزیکی و روانی حاکم بر آن یک سطح آستانه‌ی تحملی را داراست که اگر حجم رویدادهای نامطلوب از آن آستانه کم‌تر باشد شخص بدون مشکل خاصی عوارض آن رویداد را پشت سر می‌گذارد اما در صورتی که حجم آن رویداد بیش از آستانه‌ی تحمل فرد باشد آن‌جاست که عامل استرس به میان می‌آید و شرایط جسمی و روحی فرد را به سمت نامطلوب سوق می‌دهد.

بعد از ارائه‌ی تعریفی عام حالا باید تاثیرات استرس را بررسی کنیم. به‌طورکلی استرس یک طیف وسیعی از تاثیرات را به لحاظ کمی و کیفی به خود اختصاص می‌دهد. عدم تمرکز بر روی موضوعات، بی‌خوابی و شب بیداری، کم حرف شدن، اختلال و لُکنت در حرف زدن، لرزش اندام مثل دست‌ها، تعریق بدن، تمایل به جویدن ناخن‌ها، افزایش میزان ضربان قلب، ناتوانی در تصمیم‌گیری‌ها و بروز حالت‌های غیرعادی و همراه با عصبانیت در رفتار با اطرافیان از جمله بارزترین تاثیرات کیفی استرس بر افراد درگیر با آن است. همچنین استرس می‌تواند عامل تشدیدکننده‌ی بیماری‌های زمینه‌ای در افراد باشد. در نتیجه استرس به عنوان مثال برای افرادی که دارای سوابق بیماری‌های قلبی و عروقی و یا تنفسی هستند می‌تواند با تشدید این بیماری‌ها مشکلات حادتری را ایجاد کند که در برخی مواقع نیاز به رسیدگی‌های فوریتی پزشکی را برای آن‌ها به دنبال دارد.

اما سنجش کمی استرس بر افراد مختلف به عواملی چون میزان آرامش ذهن و روان افراد، بنیه‌ی جسمانی و میزان حجم عامل استرس‌زا بستگی دارد. هرچه فرد از تعادل عصبی و رفتاری بیش‌تری برخوردار باشد و هرچه از لحاظ فیزیولوژیکی به وضعیت نرمال نزدیک‌تر باشد و هرچه سطح درگیری ذهن به‌واسطه‌ی حجم پایین عامل استرس‌زا کم‌تر باشد، فرد شانس بیش‌تری دارد تا در فاصله‌ی کوتاه‌تری از استرس ایجاد شده رهایی پیدا کند.

اما در مقابل هرچه شخص به لحاظ جسمی و عصبی از قبل دارای مشکلات زمینه‌ای بیش‌تری بوده باشد و یا شرایط جسمانی‌اش چندان مطلوب نباشد و یا حجم عامل استرس‌زا قابل‌توجه باشد، تاثیرات استرس بر وی نمود بیش‌تر و طولانی‌تری خواهد داشت.

با توجه به آن‌چه تا این‌جا در مورد استرس و پیامدهای آن گفته شد ضرورت وجود راه‌هایی جهت کنترل، مهار و رفع استرس بیش‌تر به نظر می‌آید. خوشبتانه این راه‌ها نیز وجود دارد و می‌توان با استفاده از آن‌ها در وهله‌ی اول استرس را کنترل نمود و سپس در جهت کاهش و رفع آن اقدام کرد. برای این کار دو دسته‌بندی کلی باید انجام داد. دسته‌ی نخست اقداماتی است که اطرافین فرد دارای استرس می‌توانند جهت کمک به وی انجام دهند و دسته‌ی بعد رفتارها و عملکردهایی است که فرد درگیر استرس می‌تواند با انجام آن‌ها از زیر بار استرس رها شود.

اقدامات دسته‌ی نخست را می‌توان از این‌جا شروع کرد که شخص دارای استرس را ابتدا به محلی نسبتاً آرام منتقل کنیم و در این فضا به نرمی با وی صحبت کنیم. از وی بخواهیم علت این حال پریشانش را برای‌ ما توضیح دهد تا در جریان کامل وضعیتش قرار بگیریم. سپس سعی کنیم با بیانی به دور از هیجان و سرشار از طمانینه، به وی این اطمینان را بدهیم که مشکل قابل رفع بوده و جای نگرانی نیست. در کنار این امید دادن تلاش کنیم راهکار معقولی که در ذهنمان داریم را برایش به زبانی ساده و لحن و بیانی امیدوارانه شرح دهیم و به وی بقبولانیم که در کنارش هستیم و با کمک هم مشکل را رفع می‌کنیم.

در این‌جا به دلیل فشارهای عصبی وارده به شخص ممکن است در ابتدا کمی رفتار پرخاشگرایانه همراه با بیان تند از وی سر زند که لازم است با حفظ آرامش وی را نیز دعوت به آرامش کرده و در ادامه از او درخواست نمود که کمی به حالت افقی دراز بکشد و استراحت کند.

بعد از این که از شدت استرس شخص کاسته شد زمان انجام اقدامات دسته‌ی دوم است؛ این اقدامات در واقع  مجموعه اقداماتی است که فرد دارای استرس در آن خود عامل آرامش بخشی به خودش است. اقداماتی از قبیل تمرکز بر روی موضوعات غیرتنش‌زا، مطالعه، گوش دادن به موزیک آرام‌بخش، استحمام سبک، نوشیدن آب، خوردن میوه و سبزیجات تازه، ورزش و انجام تمرینات ریلکسیشن، ماساژ و یا رفتن به یک سفر کوتاه در رفع یا کاهش چشم‌گیر میزان استرس تاثیر بسزایی دارد. البته در موارد حاد تجویز داروهای آرام‌بخش توسط پزشک متخصص نیز ضروری و موثر است.

لازم است به این موضوع نیز توجه شود که گاهی دو مفهوم “استرس” و “افسردگی” هم‌ردیف یکدیگر تلقی می‌شوند در صورتی که این‌گونه نیست و این عوارض اساساً ماهیت مستقلی دارند.

استرس یک حالت معمولاً گذرا و ناپایدار است که در اثر شنیدن، دیدن و یا حس کردن وقایع نامطلوب و یا در زمان انتظار برای انجام یک رویداد که نتیجه‌اش مشخص نیست در فرد بروز می‌کند و غالباً در دسته‌ی بیماری‌ها جای نمی‌گیرد.

اما افسردگی یک بیماری مرتبط با اعصاب و روان است که در آن فرد می‌تواند احساس ناراحتی، اضطراب، پوچی، ناامیدی، درماندگی، بی‌ارزشی، شرمساری یا بی‌قراری داشته باشد ضمن آن که از نظر زمانی پروسه‌ی افسردگی به مراتب طولانی‌تر از پروسه‌ی استرس است. شاید بتوان در برخی موارد چنین پنداشت که طولانی شدن دوران استرس ممکن است به تدریج فرد را به نوعی درگیر افسردگی نماید.

پایان سخن این که استرس پدیده‌ای است که شاید بتوان آن را ره‌آورد عصر زندگی ماشینی دانست و ادعا کرد که تقریباً همه‌ی انسان‌های این عصر حداقل یک بار آن را در مقطعی از زندگی‌شان تجربه کرده‌اند. بنابراین استرس اگرچه با زندگی امروزی ما عجین شده است اما نباید فراموش کنیم که عامل اصلی و یا دست‌کم یکی از علت‌های افزایش بیماری‌های مغزی، قلبی و عروقی و یا افزایش چشم‌گیر عوارضی چون فشار خون و دیابت، استرس‌های روزمره هست و تنها چاره‌ی ممکن برای کاهش و رفع این استرس‌ها تغییر سبک زندگی (Life Style) از یک زندگی کم تحرک، بی‌روح و خشک ماشینی به یک زندگی پرجنب و جوش، پویا و پرنشاط است.

یادمان باشد زندگی پرامکانات امروز که به مدد پیشرفت‌های شگرف تکنولوژیکی حاصل شده در ازای آن “آسایش” که برایمان به ارمغان آورده “آرامش” را از ما سلب نموده و این خلا آرامش همان جولانگاه استرس‌هاست. پس راه حل مشخص است!

No Comments

Post A Comment